خیلی دلم می خواست با مامانش یکی در میون بلاگش رو آپدیت کنیم ولی خوب الان دوباره نوبت من شد، 5 شنبه که میلاد پیامبر اسلام بود 3 تایی رفته بودیم محل کار مامانش، خیلی دوست ندارم فضای فعلی اونجا رو با محل کار خودم مقایسه کنم ولی کلا از یکی دو نفر احساس منفی موج می زد که امیدوارم اشتباه حس کرده باشم. من همین الان این جا از همین تریبون به همین وسیله ضمن تشکر از سایر مثبت ها و مثبت اندیشان و مثبتگران حاضر و غایب علی الخصوص خاله یکسانه و خاله مونا، به همه ی حضار اعلام می کنم اگر هر کسی به هر وسیله ای تحت هر عنوانی در هر زمان و مکانی و به هر شکلی با مادر بچه هام خوش رفتاری نکنه، خوب بد رفتاری کرده و این اصلا خوب نیست! (بنازم به این غیرت)
این آوینا خانم ما به غیر از خاله نرگسش و فک و فامیل ننه باباش که میشن کلی خاله و عمه رنگ و بارنگ و جور واجور کلی خاله و عمه دیگه ای هم داره که دست کمی از اون دست خاله و عمه ها ندارند و بعضا ممکنه بعضی از این خاله عمه ها از بعضی از اون خاله عمه ها خاله عمه تر هم باشن! نمونش عمه یکتا، با این که توی این یک ماه فرصت زیارت پیدا نکرده بودم، ولی یه کادوی خیلی خیلی قشنگ برای آوینا فرستاده بود که امروز به دستم رسید و از هول ام خودم بازش کردم و دیدم توش 2 تا کادوی خیلی قشنگه. البته وقتی برای تشکر زنگ زدم دعوام کرد و گفت باید مامان آوینا بازش می کرده.
به یه نتیجه ی جالب رسیدم که خاله عمه ها مهربون تراشون طرفدار مامان بچه هان مهربوناشون هم همین طور بداخلاقاش بر عکس!
به یه نتیجه ی جالب رسیدم که خاله عمه ها مهربون تراشون طرفدار مامان بچه هان مهربوناشون هم همین طور بداخلاقاش بر عکس!
ضمنا آوینا خانوم یک ماهش شد پدرسگ!
شنبه 15 اسفند 88
شنبه 15 اسفند 88
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر