میز ما را گذاشته اند وسط راهرو .. میز مشاوران حقوقی . هرکس می رود و می آید سرکی می کشد توی دفنر و دستک ما . مبا دا وقت گرانبهای شرکت را صرف کارهای بیهوده مثل به روز کردن وبلاگ مان کنیم . به این می گویند رنج تازه کار . با همه این حرفها آرامش اینجا را دوست دارم . اینکه می توانی بنشینی و چهار ساعت تمام با قانون مدنی چک و چانه بزنی و برایت مهم نباشد منیره الان توی مهد کودک دارد روی مخ کدام مدیر داخلی بیچاره ای راه می رود ....
اما من لابلای همه ی تنهایی ها ، همه ی این مسابقه دوی ماراتن که با بغل دستی ام دارم دلم برای آوینا تنگ می شود و تنگ می شود و تنگ می شود ...
۱ نظر:
نيلوفر جوم ماشاا...به اين همه انرژي /خوشم مياد كه حسابي پركاري و كم نمياري .
از آويتا عكس بزار دلمون مي خواد ببينيمش.
ارسال یک نظر