چهارشنبه، دی ۰۸، ۱۳۸۹

دنیای بدی شده مادر

سلام

من .....هستم مسئول امور حقوقي وقرارداد هاي يك شركت خصوصي
كار آموز قضايي هستم
با چند تا از دوستام كه تقريبا تو كل كشور قاضي هستن رابطه دارم تو سطح شهر تهران -اهواز -اصفهان-شيراز -... با وكلا كار ميكنم پرونده بهشون ميدم پورسانت مي گيرم حداقل 25% حق الوكاله رو
هميشه هواي موكل رو دارم وخوشحال ميشم بخواي همكاري كنيم
اگه جوابتون مثبت باشه اطلاع بدين تا برنامهاش رو بهتون توضيح بدم بعد انتخاب كنين

پی نوشت : این ایمیل امروز صبح به دستم رسید . دنیای بدی شده آوینا .... خیلی بد دخترم

یکشنبه، دی ۰۵، ۱۳۸۹

آوینا

میز ما را گذاشته اند وسط راهرو .. میز مشاوران حقوقی . هرکس می رود و می آید سرکی می کشد توی دفنر و دستک ما . مبا دا وقت گرانبهای شرکت را صرف کارهای بیهوده مثل به روز کردن وبلاگ مان کنیم . به این می گویند رنج تازه کار . با همه این حرفها آرامش اینجا را دوست دارم . اینکه می توانی بنشینی و چهار ساعت تمام با قانون مدنی چک و چانه بزنی و برایت مهم نباشد منیره الان توی مهد کودک دارد روی مخ کدام مدیر داخلی بیچاره ای راه می رود ....
اما من لابلای همه ی تنهایی ها ، همه ی این مسابقه دوی ماراتن که با بغل دستی ام دارم دلم برای آوینا تنگ می شود و تنگ می شود و تنگ می شود ...

شنبه، آذر ۲۰، ۱۳۸۹

پایین

تقصیر هیچکس نیست که زهرا خانم هیچ وقت آمار ناهار خوردن من را نمی گیرد و مهسا سالاد نیمه کاره اش را به من تعارف نمی کند . تقصیر که هیچ کس نیست که هیچ کس کتاب نمی خواند و حال و حوصله ی نطق های صد من یک غاز من را راجع به ابتذال کشیدن موسیقی کودک ندارد . تقصیر هیچ کس نیست که تا دهانم را باز می کنم و چهار تا حرف هیجانی راجع به نو آوری و ابتکار و کار متفاوت می کنم به فهیمه بر می خورد که یعنی ما خودمان هیچ چی بارمان نیست ... تقصیر هیچ کس نیست که من این روز ها دل و دماغ سابق را ندارم و هم اش دارم به خودم می گویم این بالا و پایین ها و به خصوص این پایین ها مال آدمهایی است که می خواهند کار متفاوت بکنند ؟ان هم توی یک جایی به نام مهد کودک که بوی فکر نا گرفته ی آدمها ی با تجربه اش مشام همه بچه های سه تا شش سال را می آزارد ..

پی نوشت : دخترم آوینا از تجربه بیزارم . چه آن تجربه ی مادربزرگانه دوست داشتنی که مجبورم می کند زیباییهای تورا از ترس چشم خوردن دور از دید چشمهای دنیا بگذارم هم از تجربه ی های غبار گرفته همه این به اصطلاح مدیر ها و مربی های به ظاهر جوان هزار ساله که کاری به جز غرغر کردن به جان بچه ها والبته من ندارن

پایین